سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چنارستان
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
آخرین تغییرات




    چرتیک شماره ی ۴ (چاپ دی ماه ۸۷) به بخش دانلود ها اضافه شد
درباره وبلاگ


کمک مالی

    موسسه چنارستان یک نهاد غیر دولتی است که از هیچ سازمانی حمایت مالی نمی شود و در واقع به صورت خیریه اداره می شود. از این رو یک شماره حساب جهت دریافت کمک های مردمی شما مردم خیر به موسسه برای انجام بهتر فعالیت های چنارستان اختصاص داده شد. شماره حساب ۰۳۰۸۳۴۴۳۴۱۰۰۵ به نام موسسه ی فرهنگی اجتماعی چنارستان قابل واریز در تمام شعبه های بانک ملی ایران

    

برای امامزاده هادی (ع) ، بارگاه جدید ساخته می شود!

ریاست محترم اداره ی اوقاف و امور خیریه ی اسدآباد ما را در جریان خبر مهمی قرار دادند که حیفمان آمد شما مردم عزیزمان را هم در جریان آن قرار ندهیم و مطمئنیم که شما هم مثل ما خیلی شوکه می شوید! چرا که این خبر می تواند پایان دهنده ی انتظار چندساله ی ما چناری ها برای بازسازی امامزاده هادی (ع) و بهبود اوضاع آن شود. این خبر می تواند امامزاده را به سطحی که شایسته اش و شایسته ی ما چناری هاست برساند ؛ اگر بخواهیم !
آقای نوروزی رئیس اداره ی اوقاف فرمودند : «اعتباری به مقدار سی میلیون تومان از طرف دفتر مقام معظم رهبری برای بازسازی بنای امامزاده هادی (ع) تصویب شده است. طرح و نقشه ی بنای جدید آماده است که زیربنای آن حدوداً 200 متر است. »
ایشان در ادامه فرمودند : « ما برای شروع کار آماده ایم. قرار بود کار تخریب این بنا و ساخت بنای جدید آغاز شود تا کنون منتظر موافقت خانواده ی «متولّی» (متولیان امامزاده) بودیم که خوشبختانه جلب شد و به یاری خداوند بعد از تعطیلات عید نوروز کار ساخت امامزاده را شروع خواهیم کرد. »
آقای نوروزی بیان کردند : «با توجه به این که در سال های گذشته نیز نامه هایی از افراد مختلف از چنار دریافت می کردیم که از اوضاع امامزاده شکایت داشتند و تقاضامند رسیدگی به آن بودند(که این نامه ها در پرونده ی امامزاده بایگانی شده و موجود است)، الان هم از اهالی محترم چنار خواهشمندیم با شروع کار، نهایت همکاری را برای موفقیت طرح  با ما داشته باشند»
همانطور که ما در شماره ی 8  چرتیک بیان کردیم ؛ امامزاده هادی (ع) با داشتن مزایایی از جمله  طبیعت زیبا، چشم انداز کم نظیر، گردشگران زیاد و از همه مهم تر شأن خود  بارگاه مطهر ، پتانسیل این را دارد که به یک مکان زیارتی – تفریحی بی نظیر تبدیل شود. همچنین اشاره کردیم که اگر این اتفاق بیفتد – که البته درآن زمان رؤیایی بیش نبود ! – امامزاده کلیدی می شود برای توسعه ی چنار.
حالا که این رؤیا تا مرز واقعیت پیش آمده، خوب است بدانیم که گسترش و رسیدگی به صحن امامزاده با جذب گردشگران بیشتر به چنار باعث اشتغالزایی می شود. مثلاً حمل و نقل رونق می گیرد، باعث ساخت مکان های اقامتی و تفریحی ، تعمیرگاه و فروشگاه های متعدد و ... می شود. در نتیجه زمین های اطراف امامزاده می تواند کاربرد تجاری پیدا کند. همچنین موقعیتی خوب را برای مغازه داران و ساکنان مسیر امامزاده، در درجه اول و نیز کل چنار  رقم می زند.

 

امامزاده هادی (ع)

 






موضوع مطلب :

          
پنج شنبه 91 فروردین 3 :: 8:47 صبح

 

همایون اشرفیان- جناب استاد اشرفیان با عرض سلام و تشکراز اینکه وقت خودتون روبه ما اختصاص دادین ازشما میخوایم خودتون رو معرفی کنید.

بنام خدا بنده همایون اشرفیان هستم . درتاریخ 2/7/1353 در روستای چنار به دنیا اومدم . تاسن 12سالگی را در کردم . با اتمام تحصیلات دوره راهنمایی جهت کار به تهران رفتم وفعالیت هنری و ورزشی ام نیز از آنجا آغاز شد . سال 78 ازدواج کردم . دارای دو فرزند به نامهای آریا وآرین هستم آریا فرزند بزرگترم 12سال دارد ، رشته سنتورکار میکند و درورزش نیز در رشته شنا فعالیت دارد . و درحال حاضر در شهرک فرهنگیان اسدآباد سکونت دارم .

-  چطور شدکه به ورزش رو آوردید وبه بوکس علاقمند شدید؟

سال68 بود که یک شب از دلتنگی به پارک لاله تهران رو آوردم . عده ای را درگوشه ای از پارک دیدم که مخفیانه در حال تمرین بوکس میباشند (چون در ورزش بوکس غیر مجاز بود) . به تماشای تمرین آنها نشستم که مربی آنها به من گفت : آیادوست داری با ماتمرین کنی؟ من هم که علاقمند بودم پاسخ مثبت گفتم واز شب بعد به آنها پیوستم . 

پس از آزادشدن بوکس وارد باشگاه " رنگین کمان" شدم . سال 70-69 سرباز بودم . بعداز سربازی در اسدآباد به تمرین مشغول شدم . الگوی من در بوکس انوشیروان نوری قهرمان جهان و المپیک میباشد .

- تاکنون در زمان بازی و مربیگری چه عناوینی کسب کرده اید؟

درزمان بازی: همانطورکه اشاره کردم بعداز سربازی در اسدآباد مشغول تمرین شدم و درمسابقات اسدآباد به مقام اول ودوم دست پیدا کردم بعد به تهران رفتم ودرکنارکار به تمرین بوکس پرداختم . از سال 73تا 76 در مسابقات تهران مقام دوم و سوم را کسب نمودم . همچنین مقام اول ، دوم وسوم مسابقات ناحیه جنوب غرب تهران را نیز دارا میباشم . دو دوره درسالهای 74 تا 76 به مسابقات انتخابی تیم ملی دعوت شدم و دوبار نیزبه اردوی تیم ملی دعوت شدم ولی سابقه بازی در تیم ملی را ندارم . 

درزمان مربیگری: درسال 78 از تربیت بدنی اسدآباد مجوز آموزش گرفتم اما مجوز رسمی مربیگری را درسال 88 اخذ نمودم . الان نیزمربی ونیز رییس هیأت بوکس اسدآباد میباشم. 

سه دوره مسابقات استانی شرکت کرده ام (رده های نوجوانان ،جوانان، بزرگسالان )که در نوجوانان دو نفر از شاگردانم مقام اول استانی ودو نفر مقام دوم را کسب نموده اند.ویکی از آنها(رضا موذن)به مسابقات کشوری در گرگان دعوت شد که در این مسابقات مدال برنز را کسب کرد.در جوانان مقامی کسب نشد ولی در بزرگسالان از چهار شاگرد سه مقام اول استانی کسب شدکه یکی از آنها به مسابقات کشوری انتخابی تیم ملی در آبادان دعوت شد ،در این مسابقات بنده به آبادان اعزام شدم وبه عنوان تکنیکی ترین مربی انتخاب شدم.

- آیا حامی ومشوقی در ورزش داشتید؟

حامی نداشتم و ورزش من در اوایل بیشتر با مخالفت خانواده مواجه می شد ولی بهترین موشق و مربی من "حافظ غیرتمند " می باشد که در حال حاضر تیم ملی آلمان را هدایت می کند.هر چه از بوکس دارم از ایشان دارم در دوران ورزشی از کسانی چون آقای کیانی ،آرامی ،ابولقاسم صادقی (رئیس اسبق فدراسیون بوکس ایران ویکی از چهار داور برتر بوکس جهان )،صفدر محمدی وفرج روز بهانی از اسداباد بهره گرفتم.

- بهترین وبدترین خاطر? ورزشیتان؟

بدترین خاطره : فوت پدرم و نرفتن به مسابقات بین المللی و اردوی تیم ملی به دلیل مصدومیت. 


مسابقات انتخابی تیم ملی

(مسابقات انتخابی تیم ملی)


بهترین  خاطره: آشنایی با حافظ غیرتمند.

- استعداد بچه های چنار رادر زمینه های رزمی چگونه می بینید؟

از نظر ضریب هوشی از تمام منطقه بالاترند تنها زمینه ی فرهنگی مناسبی برای فعالیت در چنار ودایر کردن رشته های رزمی نیست واینکه این ورزش را به دید هنر نگاه نمی کنند.

- در کنار ورزش به چه فعالیت هایی می پردازید؟

در گذشته کار آزاد داشتم. الان 17 سال است که به موسیقی سنتی می پردازم. ساز کار می کنم. اولین ساز ونیز ساز اصلی من تار است .ونیز سه تار،ویلون،سنتوروپیانو نیز کار می کنم.

نزد استادانی چون سیامک اختری(همدان)ویلون- استاد آزاده فر مدرس دانشکد? هنر دانشگاه تهران وآقای کلاچی در همدان سنتور- دو سال نیز نزد آقای هوشنگ ظریف رئیس انجمن موسیقی ایران تار وسه تار کار کردم .پیانو را بدون استاد کار می کنم. دنباله رو کار هنری و ورزشی ام پسرم آریا وبرادرم سعید می باشد که ضرب را تمام کرده، در رشت? بکس مشغول است ودانشجوی کارشناسی ارشد رشت? باستانشناسی دانشگاه گرگان می باشد.


کلاس درس با استاد هوشنگ ظریف

(کلاس درس با استاد هوشنگ ظریف)



- سخن پایانی:

شما جوانان چنار وهیئت تحریری? نشری? چرتیک حرکت فرهنگی خیلی بزرگی را آغاز کرده اید که شاید در حال حاضر از دید خیلی ها چشم گیر نیست.من به کارتان خیلی اعتقاد دارم وبرایتان آرزوی موفقیت می کنم.

آرزوی من برای مردم چنار سلامتی جوانان چنار، به دور از اعتیاد واینکه روزی از نظر فرهنگی در شرایطی قرار گیرد که بتوانم آموخته های خود را در اختیار بچه های چنار قرار دهم.

 

تهیه کننده : بهنام کاظمی

 




موضوع مطلب :

          
چهارشنبه 90 اسفند 17 :: 3:29 عصر


روزها در پس هم در گذرند و من هنوز سر در گمم تا دلیلی برای نوشتن یا بهتر بگویم بهانه ای برای نوشتن داشته باشم. پس چه بهانه ای بهتر و قشنگ تر از سرزمینم ... روستایی که نیمه ی گمشده ام را در وجودش یافتم ... نمی دانم از چه بنویسم از غیرت غیرتمندانش، از مهربانی هایش یا از دنیای ساده ی صداقت مردمانش، چنار من تو با شکوه و عظمتت به مردم فهماندی که امید هنوز زنده است و چه قشنگ امیدوارمان کردی در فصلی که دلمان به اندازه ی تمام فصل های دنیا گرفته بود.
در بیکران این هیاهوی پر از فریب در پس کدامین سایه سار جستجویت کنم؟ آن زمان که دریای دلهای مردمانت طوفانی می شود همه در آغوش یاد تو غزل میگن مثل هرسال ... راستی میشه کسی رو که روزی بر شانه های دلش گریسته ای از یاد ببری؟ و هرگاه که می خندی غم پنهانی را در ورای خنده ات می بینم که دلم را به درد می آورد با من از غم هایت بگو تا رهایت کنند آنگاه با هم با خنده ای از دل بگرییم.
وقتی که در کوچه های بی کسی و غربت پرسه زنان به سوی ناکجاآباد براه بودیم، و در آن غربت آباد که گوشه گوشه اش بوی دلتنگی می داد، و در آن ظلم آبادی که حتی به ماهی کوچک حوضچه یمان هم رحم نکردند و در آن غریب آباد که رسم این است... دروغ زیباست، صداقت مسخره و چه سخت و دشوار بود نشکستن. در آن آشفته بازار ... و این زمان شکوه پرمهر ، صفای پرجلال تو ای چنار مهربانم ما را از خواب غفلت بیدار کرد و به ما راه زندگی آموخت.
کاش تا همیشه مست فرجاده ی تو باشم به من بگو چقدر راه باقی است تا به جاده ی تو برسم ...
و در آخر یاد من دادی که یادم باشد کاری نکنم که به قانون زمینت بر بخورد
یاد من باشد تنها نیستم ... یاد من باشد هر چه پروانه که می افتد در آب زود بردارم.  

 




موضوع مطلب :

          
چهارشنبه 90 اسفند 10 :: 3:11 عصر

با سلام

انجمن اینترنتی بچه های چنار راه اندازی شد!

 امیدواریم که این انجمن  مکانی باشد برای بحث و تبادل نظر بیشتر پیرامون چنار عزیزمان.

شما می توانید از طریق لینک زیر وارد صفحه ی اصلی انجمن شده، ثبت نام کنید و با ورود به بخش ها و تالارهای آن ، موضوعات خود را ارسال کنید و یا به موضوعات ارسال شده توسط دیگران پاسخ بدهید.

برای ورود به صفحه ی اصلی انجمن کلیک کنید :    انجمن بچه های چنار  




موضوع مطلب :

          
چهارشنبه 90 بهمن 5 :: 3:40 عصر

ساعت دارد 4 می شود و من هنوز نشسته ام و زل زده ام به این برگه ... هنوز می نویسم و خط می خورد... هنوز نتوانسته ام حتی یک جمله بنویسم که خودم را راضی کند...

ساعت 2 بود که این برگه را برداشتم... می خواستم از جشنواره نشریات دانشجویی بنویسم... از سوم تا ششم خرداد بنویسم که نشریه های دانشجویی رفتند تهران و جایزه بردند و تقدیر شدند اما چرتیک نرفت و جایزه نبرد و تقدیر نشد چون چرتیک مال هیچ دانشگاهی نیست و اعضایش هم دانشجوهای یک دانشگاه نیستند. چرتیک مثل آنها حامی ندارد?، قیمتش 1000 تومان نیست و ... صفحه هایش رنگی و روغنی نیست...

چرتیک را فقط چند تا جوان می نویسند که هر بار برای نوشتن هر سطر باید دست از کار بکشند... هزارتا گره ی زندگیشان را باز نشده رها کنند... هر بار موقع نوشتن دست هایشان خسته است و چشم هایشان می سوزد و آرزویشان است که روزی بتوانند فقط یک صفحه از چرتیک (بچه ها چرتیک) یا روی جلد را رنگی بزنند ... از جشنواره ی نشریات به این ور ساعت ها تا 4 نیمه شب آسان نمی گذرد ... (می نشینم و زل می زنم به روزنامه ها و مجله های دور و برم ... به کاغذ سفید پیش رویم ... گاهی می نویسم و خط می خورد ... خیلی چیزها دارم ... برای فکر کردن ... برای افسوس و حسرت و امید ... ) برایم  عجیب است که : هیچ جشنواره ای، همایشی، مسابقه ای، هیچ جایی توی این دنیا برای تقدیر شدن چرتیک وجود ندارد ... هیچ جایی نیست که این دست ها خستگی درکنند ...

و آن ها شاید با این سطرهای من موافق نباشند. بی شک دادشان در می آید که تقدیر نمی خواهند و نمی خواهند کسی دستشان را به عنوان برنده بالا ببرد ... فقط فرصتی برای مبارزه می خواهند و شاید اندکی امید... 

گزیده ی سخنان امام علی (ع) را که آقای حاج عباس سمیعی فرستاده اند می خوانم : ای مالک مباد که در حکومت تو خادم و خائنی یکسان باشند زیرا خادمی که در ازای خدمت خود مزد و مرحمت نبیند دلسرد و لاقید گردد...                                  




موضوع مطلب :

          
چهارشنبه 90 آبان 18 :: 5:38 عصر

در ستون جدید «از میان مردمم...» نشریه در شماره ی 12، گفت و گوی ما با خانم بتول مرسلی (عمه بتول) که به درمان های گیاهی در چنار مشهور است آمده که در اینجا می توانید آن را ملاحظه بفرمایید.


چنارستان: خودتون رو معرفی کنید، چند سال دارید؟
اول از همه ی شما تشکر می کنم و آرزو می کنم موفق باشید. من بتول مرسلی فرزند قربانعلی مرسلی هستم و 77 سال سن دارم.


چنارستان: چند وقته که داروهای گیاهی جمع می کنید؟
الان 40 ساله که این کار رو می کنم. چون اولین باری که تونستم موفق بشم در مورد یکی بود که بچه دار نمی شد. و اون بچه ای که با داروی من به دنیا اومد الان 40 سالشه.


چنارستان: این کار رو از کی یاد گرفتید؟
از کس خاصی یاد نگرفتم و آموزش خاصی ندیدم. ماجرا از اینجا شروع شد که خودم مشکل نازایی داشتم و برای معالجه به کرمانشاه رفتم و مشکلم حل شد. و از روی دارویی که به من داده بودن تونستم روش درمان این مشکل رو پیدا کنم و تونستم اون داروها رو از کوه و صحرا پیدا کنم.


چنارستان : چطور به این کار علاقه مند شدید؟
اول این که تا خدا نخواد هیچ کس نمی تونه کاری انجام بده. ولی وقتی خودم معالجه شدم به این فکر افتادم که چرا وقتی راهی واسه درمان وجود داره من این کار رو واسه مردم انجام ندم. به دنیا اومدن بچه ای که الان چهل سال داره هم خودش برام علاقه درست کرد و باعث شد علاوه بر نازایی امروز واسه چیزای دیگه هم دارو داشته باشم.


چنارستان : چقدر مراجعه کننده (مشتری) دارید و بیشتر از کجاها میان؟
شاید سالی 30 یا 40 نفری میان برا دارو و بیشتر کسایی هستن که میشناسن یا بهشون معرفیم کردن. اکثرش از چنار بوده ولی چند مورد هم از شهرهای همدان، کرمانشاه، تهران و روستاهای اطراف و اکثرا یا چنارین یا چناری ها معرفی کردن.


چنارستان :  تا الان چه مریضی هایی رو تونستید درمان کنید؟
بیشترین تجربه ام در دارو دادن برای نازایی بوده و شاید تا حالا 50 یا 60 نفر یا برای خودشون یا آشناهاشون تو شهرهای دیگه دارو بردن. تو روستای خودمون چند سال پیش یه بچه ای بود که دو سال سل داشت ، من درمانش کردم. همین چند روز پیش از روستاهای اطراف اومدن دنبالم و رفتم اونجا ، بچه ای رو که اسهال داشت مداوا کردم. و مریضی های دیگه مثل فشار، قندخون و جوش بوده که با استفاده از عرقیاتم مداوا کردم.


چنارستان :  داروها رو از کجا جمع  می کنید؟
بیشتر داروها مخصوصاً داروی زخم رو از کوه و داروهای دیگه رو هم از کوه و هم از باغ و زمین کشاورزی جمع می کنم.


چنارستان: خودتون چقدر از داروهای گیاهی استفاده می کنید؟
شکر خدا خودم مریضی خاصی ندارم. ولی برای مریضی های کوچیک دکتر نمی رم و از داروهای گیاهی استفاده می کنم.


چنارستان : معمولا قیمت داروهاتون چنده؟
با وجود این که جمع کردن این داروها سخته، اصلاً قیمتش اندازه ی سختیش نیست. ولی معمولا داروی نازایی 6 هزارتومان و و عرقیات 3 یا 4 هزاره. 


چنارستان : شما به عنوان یک شخص با تجربه چه نصیحتی برای چناری ها دارید؟
من خودم همیشه خدا رو مد نظر دارم و همه رو واسه توکل به خدا تشویق می کنم. و این کار باعث می شه از خیلی از بدی ها و مریضی ها مثل اعتیاد دوری کنن و از خدا می خوام به همه ی جوانان و مردم چنار بصیرت بده. 

                                  

   تهیه کننده : فاطمه رحیمی رادفر




موضوع مطلب :

          
شنبه 90 خرداد 28 :: 3:31 صبح

سلام. بالاخره شماره ی دوازدهم چرتیک هم چاپ شد و امروز (جمعه بیست خرداد) فروش اون در چنار شروع شد. این چرتیک در 10 صفحه ی اصلی و 4 صفحه «بچه ها ! چرتیک...» و با قیمت 200 تومان و حاوی این مقاله هاست :

- « به جای سرمقاله » با سه یادداشت «به خاطر همسایه» از افشین هدایتی ، «حکایت چرتیک و آر پی جی» از مجتبی بهروزی و «تقدیه به بچه های موسسه» از طاهره محمودی. 

- ستون جدید «از میان مردمم ...» که این شماره ی آن گفت و گویی با «عمه بتول» (که به درمان های گیاهی در چنار شهرت دارد) پرداخته  و فاطمه رحیمی آن را تهیه کرده است.

- «روستای من چنار...» که نگاهی است به دستاوردهای اولین مسابقه ی انشانویسی چنار به همراه متن کامل انشای نفر برنده ، آقای «مهدی شیخ محمدی».

- دومین قسمت ستون بهداشتی روانشناسی هم مقاله ایست با عنوان «میم مثل مادر شدن...» که ندا مرسلی (دانشجوی کارشناسی مامایی) در آن به نکات مهم و مفیدی برای دوران بارداری پرداخته است.

- «همه چی آرومه، تو موفق می شی... !» هم مقاله ای است برای کنکوری های امسال که طاهره محمودی و صابر مرسلی آن را نوشته اند.

- پرونده ی ویژه ی این شماره هم با موضوع «مروری بر ورزش در چنار» شامل این بخش ها بود :

- «شش سال پا به توپ...» (نگاهی به سابقه ی فوتبال چنار در شش سال اخیر) نوشته ی آقای شهرام مرادی. 

- «اخبار ورزشی چنار، چهل سال بعد...» مقاله ی طنزی نوشته ی  «سیراموزه» !

- «شمشیر برّا» نوشته ی مجتبی بهروزی.

و بالاخره کاریکاتوری از محسن شیخ محمدی.


 «بچه ها چرتیک» هم شامل مسابقه، لطیفه، جدول، عکس بامزه (بزرگ ترین بستنی دنیا) ، «علی ویزیون» و آفرین بچه ها است. 


دوستانی که به نسخه ی چاپی چرتیک دسترسی ندارند به این آدرس به ما ایمیل بزنند تا پی دی اف چرتیک برای آنان ارسال شود.

chertik87@gmail.com

 

چرتیک 12

کاریکاتور : محسن شیخ محمدی

 

 

 




موضوع مطلب :

          
شنبه 90 خرداد 21 :: 1:57 صبح
<   1   2   3   4   5   >>   >   
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 15
  • بازدید دیروز: 9
  • کل بازدیدها: 213970
  •                                  
گپ
برنامه موسسه
            
font-family: Tahoma; font-size: 8ptdiv class=div35/pb:BlogLinks/pb:BlogLinks